ملک بی قانون
نورالدین همسنگر نورالدین همسنگر


روز وشب این چشم گریانم ببین
سفره خالی وبی نانم ببین
هست وبودم را بغارت برده اند
از پی یک لقمه جولانم ببین
سر نوشتم دست دزدان پلید
حالت زار و پریشانم ببین
قامتم را فقر وبیکاری شکست
زین مصیبت آه وافغانم ببین
در گذر گاه جنون بادها
پارهء چاک گریبانم ببین
دلفگارم از  جفای روز گار
بر رخ این زخم نمایانم ببین
گوشه ویرانه باشد جای من
مویه ء شام غریبانم ببین
سر زمینم منزل بیگانه شد
بر من این خاک چوزندانم ببین
بس فساد وفتنه روز افزون بود
شهر بی قانون وپرسانم ببین
مانده ام در گیر توفان بلا
های و هوی قلب ویرانم ببین
با کی فریاد آورم از درد خویش
آرزو بر خاک یکسانم ببین
با چنین وضع عذاب ومرگبار
جور بیداد وغم نانم ببین
بهر کسب قدرت وجاه وجلال
گیر ودار ملک افغانم ببین
این وطن باد فنا بسپرده اند
حاکمان همچو شیطانم ببین
باز هم لاف وطنخواهی زند
بی حیایی های سلطانم ببین.

هالند-اگست ۲۰۱۳

 





September 4th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان